آقا محمد سجادآقا محمد سجاد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

قهرمان شکست ناپذير...

من محمدسجاد مکرمی هستم... یک قهرمان شکست ناپذیر...

اولين سحري در دنيا

سلام به همگي 158 در اين صد و چهل و خورده اي روز،​ تا به حال نشده بود که نصف شب بيدار بشه و سر حال باشه و آقون بگه و حرف بزنه و بخنده... امروز ساعت 3 و ربع بيدار شده و بازي مي کنه! اولين سحريِ زندگي ش رو در اولين ماه رمضان دنياش داره تجربه مي کنه... خدايا اولين ها هميشه مقدس هستند و به يادماندني... خدايا ما را با اولين ها و آخرين ها از دوستان و مومنانت محشور و مأجور کن 1 ... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1. سوره مبارکه واقعه(سابقون السابقون و اصحاب يمين) ...
31 تير 1391

روزه نگرفتن و ایجاد محبت!

سلام به همگی 156 سال پیش در ماه مبارک رمضان، من توی دل مامانم بودم. نزدیک دو و نیم یا سه ماه م بود. مامانم طفلی نتونست روزه بگیره ، به خاطر من ام سال هم، ماه رمضان من 5 ماه م هست. مامانم طفلی نمی تونه هیچ کدوم از روزه هاش رو بگیره، چون من سلامتی م به خطر می افته. ینی فقط به خاطر من من خیلی مامانم رو دوست دارم، که به خاطر من بهترین و لذت بخش ترین برنامه های زندگی ش رو رها کرده و انجامشون نمی ده. خیلی هم خدا رو دوست دارم که منو دوست داره که این اجازه رو به مامانم داده تا نشون بده که انقدررررررررر من رو دوست داره. چقدر دنیا قشنگه همه هم رو دوست دارند. خدا من رو. (چون به خاطر سلامتی...
30 تير 1391

روزه ی کله مورچه ای...

سلام به همگی157 قراره صبح ها با بابایی پاشیم سحری بخوریم، سه تایی. بعد بابایی قبل از اینکه برن سر کار، به مامانم غذا تعارف کنن که روزه مامانم باز بشه. بعد مامانم وقتی از خواب بیدار شدم، به من غذا تعارف کنن که روزه من هم باز بشه. به به. می خایم روزه بگیریم. دیگه از کله گنجیشکی هم کله گنجیشکی تره. ...
30 تير 1391

پاییز در تابستان

سلام به همگی 155 عجب هوایی بود دیروز! عین بهاری که با پاییز مخلوط شده باشه، اونجوری بود. مامانم کلی ذوق کرد. دیروز بهم قول داد که دیگه پاییز که شد، من رو راحت از خوبه بیاره بیرون. قول داده که نشه مثل تابستون که دوتامون توی خونه حبس شدیم.... ...
27 تير 1391

دکتر 4 ماه و 20 روزگی من

سلام به همگی 154 با کلی استرس رفتیم چکاب ماهیانه! انقدر که هر کی از در میومد توو، به مامانم می گفت: بچه ت رو چرا میاری بیرون!؟ گرمازده میشه!؟ وزن نمی گیره؟!!! عصبی میشه و هزار تا چیز میز دیگه!!!!! انقدر که وقتی دکتر وزن و قدش رو گفت، مامانم به دکتر گفت: نگران منه و از حال کلی ام پرسید. دکتر هم وزن و قدم رو برد روی منحنی رشد و به مامانم گفت: خیلی عالی رشد کردم من. مامانم که خیلی خوش حال شده بود، به دکتر گفت: اشکال نداره تقریبا سه روز در هفته من و با خودش میبره کلاس و این ور و اون ور؟ دکتر هم یک لبخندی زد و به مامانم اطمینان داد که اگر با خودته و نمی ذاریش جایی و تنها بری خیلی هم خوبه. خدا را شکر ک...
27 تير 1391

مثل چهار تا مرد...

سلام به همگی 152 برای اولین بار با بابام دوتایی رفتیم بیرون. خیلی خوش گذشت. یک سفر مردونه. مثل دو تا مرد، محکم همدیگر رو بغل کرده بودیم. همه ش دست بابام رو نگه داشته بودم و ازش مواظبت می کردم. بعدش هم که رفتیم پیش بابایی و شدیم مثل 3 تا مرد. دیگه هیشکی حریفمون نمی شه. هورااااا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تازه دیشب هم با دوست بابام یعنی عموم که دو تا نینی قولی داره به اسم زینب و حسین و مامانش هم با مامانیم دوسته هم کلی صحبت های مردونه داشتم ینی شدیم 4 تا مرد. ...
22 تير 1391

نسبت انگشت، مو، ابرو و حالات چهره

سلام به همگی 151 با انگشت سبابه و بقیه ی دوستای(انگشتاش) دست چپش؛ موهای سرش رو می گیره، لمس می کنه، و یکهو می کشه! بعد با تعجب ابروهاش رو بالا میندازه، یک نگاهی به بالای سرش می کنه! و اخم تندی چهره ش رو فرا میگیره! ینی پسره من دارم. ...
22 تير 1391

138...

سلام به همگی 150 امروز 138 روز است که از عمر شریف ما می گذرد. قبل از تولد نی نی ها آدم سال به سال گذر عمرش به چشمش می آید. اما به برکت وجود این برکات، آدم روز به روز، هفته به هفته، ماه به ماه، صده به صده ی سپری شدنِ خودش را هم با تمام جان، حسّ می کند. در این 138 روز چه کردم؟ چقدر متفاوت شدم با قبل؟ به چه میزان دیدگاهم نسبت به خدا، مخلوقات و خودم تغییر کرده؟ چه توان هایی را در خودم بیدار کردم؟ چه قوایی را کشف کردم؟ از روز 1 تا روز 138، این پسر، چه تغییراتی کرده؟ چه روحیاتی در او شکل گرفته؟ چقدر بار گرفته؟ . براستی که بچه ها، در های بازِ حکمت هستند... ...
20 تير 1391

حکمت

سلام به همگی 149 کودکان در های حکمت هستند. هر کس به این مهم توجه داشته باشد، توانسته از حکمت های جاری در زندگی استفاده کند. به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد ...
20 تير 1391

ماهان دوست خوبم

سلام به همگی 148 برای یکی از دوستام خیلی دعا کنید. هم سنّ خودمه و دکترا گفتن که تا آخر عمر کلیه هاش سنگ سازه. الهییییی پسر خاله م یعنی دیگه نه میتونه پنیر بخوره، نه ماست، نه دوغ نه هیچ لبنیاتی. حتی پفک، چیپس، و هر چیزی که نمک داشته باشه. مامانش خیلی صبوره و خوب و مهربونه. من از اون روزی که فهمیدم دارم به همه میگم که واسه ش دعا کنن. شما هم یادتون نره لطفا. برای سلامتیش بفرستید اون صلوات قشنگه رو. اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ...
19 تير 1391